| 0 نظرات ]

به نام خدا
گاهی اوقات زندگی طوریه که آدم نون امروز را واسه شکم فرداش نمی‌خواد،
اونوقته که رویاهای آدم به تعویق می‌افته.

گاهی اوقات آدم از سرنوشت، ‌رو دست خوبی می‌خوره،‌ که فکر می‌کنه داره تصمیم می‌گیره
اونوقته که آدم ادعاهایی می‌کنه،‌ که تو رو دربایستی انجامش گیر می‌افته.

گاهی اوقات آدم از آرزوهاش جا می‌مونه.
گاهی اوقات آدم می‌خواد بازی کنه، ‌بازیگر می‌شه.

گاهی اوقات داره می‌خنده وقتی تو دلش خونه، گاهی گریه می‌کنه و قتی داره از زور خنده می‌میره.
گاهی اوقات شوخی شوخی همه چیز جدی می‌شه.

گاهی اوقات آدم وقتی زیاد می‌خواد کم می‌یاره، گاهی وقتی کم می‌یاره زیاد می‌خواد.
گاهی اوقات با ترس و لرز بر می‌گرده به پشت سرش نگاه کنه،‌ می‌بینه چه شجاعتی
گاهی اوقات با شجاعت می‌تونه ترساشو نگاه کنه.

گاهی اوقات آدم به دنبال خوشبختی، ‌زندگی را گم می‌کنه، گاهی هم با انتظار زندگی را معنا می‌کنه.
گاهی اوقات آدم برای پیدا کردن یه گنج الکی،‌ گوهر خودشو گم می‌کنه،‌ گاهی هم گوهر حقیقت را پیدا می‌کنه.

گویا زمان برآورده شدن آرزوی من و پسرم فرا رسیده و لازم است که زائر سرزمین قصه، راهی شود. اینک که عازم سفرم، سفری به دیگر سوی زندگی،‌ بر خود لازم می‌دانم تا از دوستانم و استادانم که آنقدر به من نزدیک بودند که در من بودند، تشکر کنم؛ پروانه ماهان، زهرا عروس خوب پدر سالار، خانم بس، فاطمه ملاصدرا، فخرالزمان،‌ مهین مشرقی، تارا، ثریا اردلان.... و زلیخای عاشق. گر چه همه این عزیزانم عاشق بودند ولی عشق زلیخا خود یک معجزه بود.

این زنان و تنها دوستان نازنینم گاهی تشویقکی شدند و اگر تنبیه نشدند، خدا را شکر،‌که البته باور نمی کنم بازیگر زنی در جهان باشد که شماتت، تحقیر و تنبیه نشود. اما همواره بزرگترین مشوقم مردم بودند با مهر آریائیشان و ایمان به خدا.

بسیار بسیار مفتخرم که در تمام طول زندگی بازیگری‌ام، تنها و تنها یک حامی داشتم و به قول جماعت سینمایی آنان که با کمان حلاجی پنبه ام را زدند، خواسته یا ناخواسته به دنبال چیزی بودند که سهم من ورای آن بود.

در طول بیش از دو دهه هرگز افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فجر را ندیدم. کارت دعوت به دستم نرسید! و خلاصه به قول ولتر؛ «خدایا مرا از شر دوستانم در امان بدار، خود با دشمنانم می‌دانم چه کنم!»

در مقطعی که سینما راجایگاهی شایسته برای خود نمی دیدم، رسانه ملی ( تلویزیون ) پایگاهی شد تا مهرم را با مردم مهربان تقسیم کنم.

و باز به قول حافظ؛ «کیمیای سعادت رفیق بود رفیق»،‌ رفقایی که همچنان هستند و من قدردانشان و آنان که رفتند خدا به همراهشان. و اما این همه تنهایی،‌برکت بود برای خلوت انس و این‌که؛ «یدالله فوق ایدیهم»،‌ که ترجمه سینمایی آن می‌شود: به راستی خدا بزرگ‌ترین کارگردان است.

آنچه می‌بایست از جادوی سینما و بازیگری بیاموزم،‌آموختم تا شاید ره‌توشه‌ای برای نوشتن باشد و در پی تجلی معجزه عاشقانه زلیخا در زندگی‌ام. ‌اینک برآنم تا با اعجاز کلمات،‌پیوندی دیگر با شما نه از جنس نقش‌آفرینی بلکه با آفرینش نقش داشته باشم.

اراده امروز من برای نوشتن،‌ گویا مجالی برای بازیگری نخواهد گذاشت،‌ اما باید دید اراده خدا چه تقدیری برایم رقم خواهد زد.

باشد که از این آزمون سربلند و دست پر بیرون آیم.

به امید خدا و التماس دعا.
ادامه مطلب ...

| 0 نظرات ]

اينك كه به فضل الهي در آستانه دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري قرار گرفته‌ايم و شور و نشاط انتخاباتي در جاي جاي كشور ديده مي‌شود، ضروري است با طرح نظرات و عقايد گوناگون، فضا براي حضور حداكثري مردم فراهم شود و ما نيز به نمايندگي از طرف قشر اعظم جامعه برآن شديم تا براي شفاف‌سازي فضاي انتخابات، سؤالاتي را در مورد عملكرد مهندس موسوي در سي سال اخير مطرح كنيم:

آقاي موسوي!
1ـ استحضار داريد كه عشق به ولايت و ائمه معصومين و برگزاري مجالس شكوهمند عزاداري از نقاط فخر ملت آذربايجان در طول اعصار و دوران بوده است. از طرف ديگر فيلم اهانت جناب آقاي خاتمي به مداحي آذربايجان (اردبيل) كه در واقع توهين به شعور ملت آذربايجان بوده و باعث آزردگي گسترده خاطر ميليون‌ها آذري زبان شده است. مردم انتظار دارند موضع شفاف شما را در ارتباط با اين اقدام حامي اصليتان بدانند.
انتظار مي‌رود موضع رسمي خود را در قبال اين جريان بيان كنيد.

2ـ همانطور كه استحضار داريد، آقاي احمدي‌نژاد هم در تبليغات سال 84 و هم امسال بحث توكل به خدا و اتكا به اراده ملت را مطرح كرده‌اند و خود را وامدار هيچ گروه و جريان سياسي نمي‌دانند. اين در حالي است كه جناب‌عالي حمايت آقاي خاتمي و آقاي هاشمي را از افتخارات خود دانسته و به فراخور موقعيت براي جلب حمايت جريان‌ها و گروه‌هاي مختلف سياسي، چراغ سبز نشان داده‌ايد. به نظر ما اكنون آرايش اصولگرايي و اصلاح‌طلبي ديگر مرزبندي سياسي كشور نيست و مرزهاي عدالت و ضدعدالت بر كشور حكمفرما شده است و آنان كه با پياده شدن عدالت در جامعه روند كاريشان مختل مي‌شود، شعار «نه احمدي‌نژاد» را برگزيده‌اند.
سؤال ما اين است كه آيا انتخابات دهم، مرحله دوم انتخابات نهم نيست و آيا رقابت اصلي ميان احمدي‌نژاد و هاشمي نيست؟

3ـ آقاي سراج‌الدين موسوي كه اكنون از فعالان و مسئولان ستاد شما هستند، در دوران نخست وزيري جناب‌عالي از فرماندهان كميته انقلاب اسلامي بوده و همان كسي است كه بخشنامه‌اي را كه « جمع كردن دختران و پسران بد حجاب از سطح شهر، عدم صدور گواهينامه و ويزا و ... براي زنان و مردان بدحجاب، كوتاه كردن اجباري موهاي پسراني كه از حد متعارف بلند بود و ... » از مفاد آن بوده‌اند، ابلاغ كرد و باعث شد تا اعتراض‌هاي زيادي در جامعه از اين جريان صورت گيرد و اين در حالي بود كه طرح مبارزه با بدحجابي از حمايت قاطع جناب‌عالي برخوردار بود و باعث شد تا حضرت امام (ره) فرمان هشت ماده‌اي خود را در دفاع از حقوق شهروندي ابلاغ كنند. سؤال اين است كه آيا اين آقا تغيير كرده‌اند يا شما روند متضادي را در حال و آينده پيش خواهيد گرفت؟

4ـ عمده‌ترين دليلي كه در توجيه حضور خود در انتخابات بيان مي‌كنيد، اين است كه « احساس تكليف كردم » يا همفكران و جريانات منتسب به شما در جريان تبليغات انتخاباتي از جملاتي همچون اسلام در خطر است، ايران به ويرانه تبديل شده است و امثال اين‌ها استفاده مي‌كنند، بحث ما اين است كه جريان منتسب به شما 27 سال از سي سال عمر انقلاب اسلامي را در راس قدرت و حاكميت بوده است و اگر قرار باشد ويراني يا كاستي هم باشد، 27 سال آن سهم شماست و شما هم به جاي آن كه پاسخگوي 27 سال باشيد، چطور شده كه مدعي اين سه سال شده‌ايد، در دوراني كه دشمنان نظام مقابل كوي دانشگاه رژه رفتند، بحث مشروعيت بخشي به هم جنس‌بازي مطرح شد، خروج از حاكميت و حتي عبور از خاتمي در دستور كار بعضي‌ها قرار گرفت، اسلام و انقلاب به خطر نيفتاد ولي در دوراني كه انديشه اسلامي پشت نظام سلطه را به خاك ماليد و مردم احساس راحتي مي‌كنند، اسلام به خطر افتاده و شما و امثال شما احساس راحتي نمي‌كنند؟

5 ـ جامعه مدرسين حوزه علميه قم طي بيانيه‌اي اعلام كرد كه فعاليت سازمان مجاهدين غير قانوني است، شما در واكنش به آن اعلام كرديد كه اين نظر سياسي است نه فقهي، آيا درباره تمام نظرات جامعه مدرسين اين عقيده را داريد؟

6 ـ درآمد جمهوري اسلامي ايران در طول هشت سال دفاع مقدس 400 ميليارد دلار بوده و به اذعان بانك جهاني و تمام ارگان‌هاي مالي بين‌المللي، ارزش دلار به شدت پايين آمده و اين عدد معادل 1600 ميليارد دلار فعلي است يعني براي هر چهار سال 800 ميليارد دلار، با توجه به اين كه در آن دوران جمعيت ايران 36 ميليون نفر بوده و مصرف بنزين مصرفي كنوني بوده است و به عقيده كارشناسان حداكثر اگر نصف اين مبلغ يعني 400 ميليارد دلار صرف هزينه‌هاي جنگ شده، پاسخ دهيد نصف بقيه صرف كدام عمران و آباداني اساسي كشور و آذربايجان شده است؟

7 - از يك سو تظاهر به سادگي مي‌كنيد و با خودروي پرايد به ثبت‌نام انتخابات مي‌رويد و از طرف ديگر با هواپيماي دربست به اصفهان سفر مي‌كنيد و شنيده مي‌شود ميلياردها اموال بادآورده در ستاد شما هزينه مي‌شود و به هر كدام از سران قبائل خوزستان براي جلب آراي آنان 10 ميليون تومان پول مي‌دهيد همچنين هزينه‌هاي ستاد آذربايجان نيز از اين امر مستثني نيست، لطفاً در اين باره توضيح دهيد.

8 ـ در دولت نهم ميان‌گذر اروميه به تبريز، آزادراه زنجانـ تبريز، تسهيل در اجراي پروژه راه‌آهن تبريز به ميانه، آغاز خط ريلي اروميه به تهران از طريق جنوب استان آذربايجان شرقي، آغاز اجراي آزادراه تبريزـ بازرگان، تامين آب مهرانه رود و تسريع در اجراي متروي تبريز با جديت دنبال شده است و قرار است پالايشگاه دوم در تبريز اجرا شود، برنامه شما براي تبريز و آذربايجان چيست؟

9ـ ديدگاه‌هاي شما بيشتر به صورت واكنشي و غيرعامل مطرح مي‌شود ! برنامه‌هاي كنشي و اثباتي شما براي اداره كشور چه خواهد بود ؟ چرا در اين زمينه كم‌تر توضيح مي‌دهيد؟

10ـ برنامه‌هاي شما در زمينه‌هاي مختلف مبهم است، دولت نهم اولويت‌هايي مانند تامين رفاه عمومي، ايجاد عدالت اجتماعي، تامين امنيت شهروندان، ايجاد زيرساخت‌هايي در بخش‌هاي مختلف مانند حمل و نقل عمومي را به طور جدي پيگيري كرده است، اولويت‌هاي شما براي توسعه كشور چيست؟

11- آقاي موسوي طي سندي به شماره 56346 دفتر اسناد رسمي شماره 284 حوزه ثبتي تهران، شش دانگ يك باب خانه چهار طبقه به متراژ جمعاً 1160 متر از اموال نخست وزيري به نام شما منتقل شده است، لطفاً در اين مورد توضيح دهيد.
ادامه مطلب ...

| 0 نظرات ]

محمد رضا حدادی با مراجعه ای که به اجرای احکام دادسرای شیراز داشت متوجه شد که اجرای احکام برای اجرای حکم قصاص فرزندش که از پانزده سالگی به اتهام قتل عمد بازداشت شده در روز چهارشنبه ششم خرداد درست یک روز قبل از سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام علیها در محوطه زندان عادل آباد شیراز وقت گذارده و در این روز حکم اجرا خواهد شد. این در حالی است که تاکنون زمان اجرای حکم به اینجانب ابلاغ نشده است.

ماجرای تشکیل پرونده محمد رضا از این قرار است که در تاريخ 30/5/1382 آقاي حسين رحمت به مرجع انتظامي اعلام مي كند كه پدرش بنام محمد باقر در روز 28/5/1382 كازرون را به مقصد شيراز ترك و تاكنون مراجعه ننموده است ايشان در تاريخ 8/6/1382 اعلام مي كنند كه اتومبيل پدرش بعد از يازده روز در روستاي فتح آباد كازرون پيدا شده است. تحقيقات قضايي و پليسي درخصوص مفقودي محمد باقر انجام و در جريان رسيدگي، شخصي بنام مهدي ساساني اقرار مي نمايد كه در ارتكاب سرقت اتومبيل و كشتن راننده، وي و افرادي به نامهاي محمد قرباني ، تقي و كريم دخالت داشته اند .

در تاريخ 20/7/82 كريم حدادي دستگير و اظهار مي دارد : « .... من به اتفاق مهدي ساساني و تقي حدادي و محمد روبروي امام زاده سيد حسين ساعت 11 يا 12 شب بود كه ايستادم بغل جاده، يك پيكان سواري جوانان نارنجي رنگ از كازرون آمد، محمد قرباني و
تقي حدادي دست بلند كردند پيكان هم ايستاد و ما سوار شديم از قائميه رد شديم به طرف شيراز . محمد به راننده گفت كه يك رفيق داريم او را سوار كن كرايه ات را مي دهيم راننده قبول كرد در بين راه به بهانه دستشويي، راننده ، خودرو را متوقف كرد و پياده شديم من و محمد رفتيم داخل دره و مهدي و تقي پهلوي راننده ماندند راننده مي خواست آب به داخل رادياتور ماشين بريزد كه تقي سنگي برداشت و از پشت به سر راننده زد و راننده روي زمين افتاد. بعد من و محمد از پائين آمديم بالا و به اتفاق مهدي و تقي چند مشت هم به سر و صورت و سينه راننده زديم و بعد جنازه او را داخل صندوق عقب پيكان انداختيم و او را تا حكيم باشي و رشن آباد آورديم در راه متوجه شديم كه پيرمرد راننده هنوز جان دارد و سرو صدا مي كند و تقي كه پسر عموي من مي باشد پشت فرمان نشسته بود از رشن آباد به طرف جاده خاكي كوره كچي رفتيم تقي ماشين را متوقف كرد و درب صندوق عقب را باز كرد پيرمرد هنوز جان داشت مهدي ساساني با چوب دو دفعه به بدن پير مرد زد و روي زمين افتاد بود كه محمد و تقي تسمه پروانه اي آورده و دور گردن پير مرد انداختند و او را خفه كردند سپس تقي گفت جنازه را آتش بزنيم و بنزين تهيه كرديم و جنازه را آتش زده داخل گودالي قرار داديم و روي گودال را پر از خاك كرديم و رفتيم .

پزشكي قانوني علت دقيق فوت را تشخيص نداده ليكن اعلام نموده كه ضربه مغزي و شكستگي استخوان جمجمه مي تواند يكي از دلايل آن باشد.

در اثناي رسيدگي محمد رضا حدادي كه در آن زمان سنش 15 سال وشش ماه بود دستگير مي شود و در جلسات اوليه رسيدگي اعلام مي دارد كه مقتول را او با تسمه پروانه خفه كرده است در تاريخ 8/8/82 مجدداً محمد رضا حدادي در جلسه رسيدگي به دادگاه ، اتهام سرقت و قتل را به عهده گرفته و اقرار به ارتكاب جرم مي نمايد .

چند روز پس از جلسه محاكمه مادر محمد رضا به ملاقاتش مي رود و محمد رضا به او
مي گويد كه آيا به وي پولي پرداخت نموده اند يا خير مادرش به وي جواب منفي مي دهد پس از آنكه ايشان متوجه مي شود كه فريب ديگر متهمين را خورده است طي نامه اي در تاريخ 13/8/82 به دادگاه اعلام مي دارد كه يكي از متهمين وعده پول و ديگر وعده هاي واهي را داده و به اين طريق فريب، ديگر متهمين كه از لحاظ عقلي و فكري وسني بزرگتر از موكل بوده اند را خورده است در حاليكه در ارتكاب جرم قتل هيچ نقشي نداشته است .

در نهايت دادگاه بدون تحقيق نسبت به ادعاي محمدرضا و انكار وي در تاريخ 16/10/82 سلب حيات مقتول توسط محمد رضا حدادي را مسلم دانسته و با استدلالاتي به صرف اقرار محمدرضا وي را به قصاص نفس محكوم و به استناد مادة 621 قانون مجازات اسلامي به لحاظ شركت در آدم ربايي به تحمل 15 سال حبس و به استناد مادة 636 همان قانون به تحمل يك سال حبس به لحاظ مخفي كردن جسد مقتول محكوم و ديگر متهمين را نيز به حبس هاي طولاني مدت به اتهام آدم ربايي و مخفي نمودن جسد و جنايت بر ميت محكوم مي نمايد .

متهمين به دادنامه صادره اعتراض مي نمايند كه با ارجاع پرونده به شعبه 42 ديوانعالي كشور در تاريخ 12/4/1384 قضات شعبه، دادنامه صادره را فاقد اشكال موثر دانسته و ابرام
مي نمايند .

پس از آنكه دادنامه صادره به محمدرضا ابلاغ شده ، چون حقش را تضييع شده انگاشته بود با بدست آوردن دلايل جديد از جمله اقرار ديگر متهمين بر بي گناهيش تقاضاي اعمال مادة 18 مبني بر اعاده دادرسي و رسيدگي مجدد را مي نمايد كه شعبه سوم تشخيص ديوانعالي كشور درخواست وي را مردود اعلام مي نمايند در حالي كه جا داشت به دليل ارزش جان آدمي، تحقيقات مفصلي در اين خصوص انجام می پذيرفت محمدرضا بارها اعلام نموده است كه متهمين وي را اغفال نموده و پيشنهاد پرداخت وجه به خانواده اش را داده اند از طرفي يكي از آنها به وي قول داده است كه اگر قتل را به گردن بگيرد سعي مي كند دختر عمه اش را براي خواستگاری کند چون محمدرضا به اين دختر علاقه داشته و از طرفي وضعيت مالي خود و خانواده اش بسيار ضعيف بود لذا بنا به دلايل فوق و به علت كم عقلي و صغر سن، ارتكاب جرم قتل را به عهده مي گيرد.

محکومیت و تعیین زمان برای اجرای حکم محمد رضا حدادی در حالی است که صرفنظر از ایرادات بسیاری که در پرونده وجود دارد در سال 1372 كنوانسيون حقوق كودك وارد صحن علني مجلس شوراي اسلامي گرديد و نمايندگان مجلس با اكثريت آراء مواد آنرا به تصويب رساندند پس از آنكه كنوانسيون به شوراي محترم نگهبان ارجاع گرديد، اعضاي شورای با حق شرط، كنوانسيون حقوق كودك را تأييد نمودند.

شوراي محترم نگهبان در نظريه شمارة 5760 مورخ 4/11/1372 خود به مجلس شوراي اسلامي، مشخصاً موارد مخالفت كنوانسيون را با موازين شرع به اين شرح اعلام داشت:« بند 1 مادة 12 و بند هاي 1و3 ماده 13 و بند 1و3 ماده 14 و بند 2 ماده 15 و بند 1 ماده 16 و بند د قسمت 1 ماده 29 مغاير موازين شرع شناخته شد.» نتيجه اينكه به غير از موارد ياد شده، ديگر مواد كنوانسيون هيچگونه مغايرتي با شرع نداشته و در محاكم دادگستري مستند به مادة 9 قانون مدني كه مقرر مي دارد:« مقررات عهودي كه بر طبق قانون اساسي بين دولت ايران و ساير دول، منعقد شده باشد در حكم قانون است.» لازم الرعايه مي باشد.

ماده 37 كنوانسيون حقوق كودك مقرر مي دارد: كشورهاي عضو تضمين خواهند كرد كه:

«......... مجازات مرگ يا حبس ابد بدون امكان آزادي، نبايد در مورد جرمهايي كه اشخاص زير 18 سال مرتكب مي شوند اعمال گردد.»

نتيجه اينكه صدور حكم به سلب حيات ( قصاص نفس ) محمدرضا حدادی که در تاریخ 27/12/1367 به دنیا آمده است و ديگر اشخاصي كه در سن زير 18 سال مرتكب جرم مي شوند بر خلاف صريح قانون بوده و دادنامه هاي صادره از اين حيث مخدوش است و در صورتیکه حکم صادره اجرا گردد محمدرضا حدادی با وجود ایرادات بسیاری که در پرونده وجود دارد برخلاف قانون به دار آویخته شد.
ادامه مطلب ...

| 0 نظرات ]

گزارش‌های رسیده از زندان‌های ایران از وضعیت «نامناسب» جسمانی سه زندانی سیاسی خبر می‌دهند.

بنا بر این گزارش‌ها بهروز جاوید تهرانی؛ زندانی سیاسی، «آیت‌الله» محمدحسین کاظمینی بروجردی؛ روحانی منتقد و منصور اسانلو؛ رئیس سندیکای شرکت واحد در وضعیت «نگران‌کننده‌ای» به سرمی‌برند.

روز گذشته مجموعه فعالان حقوق بشر، با صدور بیانیه‌ای نسبت به وضعیت جسمانی بهروز جاوید تهرانی، زندانی سیاسی ابراز نگرانی کرده‌ است. بنا به گزارش این سازمان حقوق بشری، وی از هفده روز پیش در اعتصاب غذا به‌ سر می‌برد.

مجموعه فعالان حقوق بشر اعلام کرده است که بنابر گزارش‌های دریافتی از زندان رجایی‌شهر کرج، بهروز جاوید تهرانی چندین بار از سوی «زندان‌بانان و مسئولان زندان رجایی‌شهر» مورد «ضرب و شتم شدید» قرار گرفته ‌است.

بهروز جاوید تهرانی به اتهام عضویت در «جبهه دموکراتیک ایران» و ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق» در مجموع به هفت سال حبس تعزیری محکوم شده ‌است. وی از خردادماه سال ۸۴ در زندان رجایی‌شهر در حال سپری کردن مدت محکومیت خود است.

مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران از تمامی فعالان حقوق‌بشری و انسانی تقاضا کرده که نسبت به «وضعیت بحرانی» بهروز جاوید تهرانی حساس باشند و از دستگاه قضایی تضمین سلامت جانی وی را بخواهند.

نیاز «آیت‎‌الله» بروجردی به مراقبت‌های پزشکی
مجموعه فعالان حقوق بشر همچنین از نیاز «آیت‌الله» محمدحسین کاظمینی بروجردی، به رسیدگی پزشکی خبر داده ‌است.

این سازمان مدافع حقوق بشر به نقل از یکی از پزشکان زندان مرکزی یزد، اعلام کرده‌است که «بر اثر بروز بیماری‌های متعدد در زندان و تداوم بی‌توجهی پزشکی» شبکیه چشم وی نیز «آسیب جدی» دیده ‌است.

بنا بر این گزارش، آقای محمدحسین کاظمینی بروجردی با مشکل «نارسائی شدید قلبی» مواجه‌ است. وی نیز از هفده روز پیش دست به اعتصاب غذا زده‌ است.

آقای بروجردی مهرماه ۱۳۸۵ با حکم دادگاه ویژه روحانیت پس از چند روز ناآرامی میان طرفداران وی و نیروهای امنیتی در تهران، بازداشت و روانه زندان شد.

هفته گذشته نیز کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران با انتشار بیانیه‌ای نگرانی خود را از وضعیت جسمانی منصور اُسانلو، رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه اعلام کرد.

این بیانیه با بیان این‌که «جان منصور اسانلو در خطر» است، خواستار آزادی هرچه سریع‌تر وی شد.
به گزارش این سازمان مدافع حقوق بشر «علاوه بر بیماری‌های چشمی و عمل قلب باز، دو تا از رگ‌های وی کاملاً مسدود شده‌ است.»

منصور اسانلو، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به پنج سال زندان محکوم شده‌است.

سال گذشته دو زندانی سیاسی به نام‌های امیرحسین حشمت‌ساران و امیدرضا میرصیافی در زندان‌های ایران جان باختند. برخی فعالان و نهادهای حقوق بشری علت مرگ این دو زندانی را «عدم برخورداری از مراقب‌های پزشکی» اعلام کرده‌اند.

ادامه مطلب ...

| 0 نظرات ]

مطلبی که از نظر گرامیتان خواهد گذشت نامه ای است که اینجانب جهت رسیدگی مجدد بر طبق قانون به دادستان کل کشور نوشته ام در این نامه به شرح واقعی زندگی زن و مردی پرداخته شده که در بدترین شرایط زندگی به سر می برند و در نهایت دست به اعمال می زنند که مجازات اعدام و سنگسار گریبانشان را می گیرد. هدف از انتشار این نامه در وبلاگ شخصی ام این است که در وحله اول کسانی که با دادستان کل کشور ارتباطی داشته و یا می توانند کمکی کنند. این دو جوانی را که قربانی مشکلات جامعه شده و حال از کرده خود شدیدا پشیمانند را نجات دهند و دوم اینکه مسئولین با تامل بر آنچه بر موکلینم حادث شده به تجزیه و تحلیل پرداخته تا با میان برداشتن علتها در آینده شاهد اینگونه ناهنجاریها و ناملایمات در جامعه نباشیم. از تمام دوستان می خواهم که نظرات خود را بدون توهین و اهانت به شخص یا نهادی در این رابطه در قسمت نظرات به ثبت رسانند. مطمئنا موثر خواهد بود.
ادامه مطلب ...

| 0 نظرات ]

شرحی مبسوط از زندگی اکرم مهدوی است. اکرم در جایگاه زن چهارم، شوهرش را کشته است. علت؟ از دل شرح ماجرا می توان به دلیل آن پی برد. قتل اما چرایی اش هر چقدر هم کوبنده باشد قتل است. کشتن یک انسان دیگر، هیچ توجیهی ندارد. حتی به نام قانون. اگر قانون تیغ بگذارد بر گردن انسانی، او هم به قانونی خودنوشت رگ می زند از بن. اعدام به هر دلیلی و در هر جایگاهی خلاف حقوق بشر است.
ادامه مطلب ...

| 0 نظرات ]

بر بلنداي تمامي تفکرات مثبت‌گراي خويش، محکم بايست و با چشماني سرشار از کنجکاوي و محبت به دريا نگاه کن، هرآن‌چه که در خود مي‌جويي را در گستره‌ي پرتلاطم دريا خواهي يافت: موسيقاي عاشقانه‌ي دريا، چه در آرامش زيبايش و چه در امواج سهمگينِ به‌ظاهر ويرانگرش.
ادامه مطلب ...